(من یک انسان آزاد هستم، نمیخواهم از شخص یا برنامهای پیروی کنم) یا (من فردی مستقل هستم و نمیخواهم آزادیهایم محدود شوند) و عبارات مشابه را بسیار در گوشه و کنار از افراد مختلف میشنویم. بسیاری از افراد اطاعت از چهارچوب دین را محدودکننده آزادی خود میپندارند. اگر کمی در زندگی و رفتار این افراد تأمل کنیم، خواهیم دید که ادعای آزادی و استقلال آنها دروغی بیش نیست.
با قاطعیت میتوانیم بگوییم که هیچ انسانی وجود ندارد – چه در گذشته چه در زمان حال – که از شخص یا روشی پیروی و اطاعت نکند و کسی که خلاف این ادعا را داشته باشد، به وضوح دروغ میگوید. البته اطاعت کننده و اطاعت شونده مختلف هستند اما اطاعت و پیروی را همه افراد دارند.
زندگی انسان به این دلیل که موجودی است اجتماعی و دوستدار ارتباط، حول محور اطاعت و پیروی کردن میگردد. با افراد مختلف جامعه در ارتباط است و نیازهایی دارد که به تنهایی قادر به برآوردن این نیازها نیست؛ بنابراین به دیگران و ارتباط داشتن نیاز دارد.
تعامل، رفتار و داد و ستد با دیگران نیازمند چهارچوب و اصول است و خودِ فرد قادر نیست که این اصول و چهارچوب، که امور زندگی و تعامل با دیگران را نظم میبخشد، وضع کند.
قوانینی که انسان وضع میکند ناقص و محدود است. از این رو میبینیم که قوانین بشری سرشار از تناقض است و در مراحل مختلف به تغییر و تعدیل نیاز دارد.
دوباره تکرار میکنیم که در جهان هستی همه اطاعت کننده هستند؛ اما اطاعت شونده چه کسی است؟
برخی از هم نوع خود اطاعت میکنند تنها به این دلیل که علم، قدرت یا ثروت بیشتری دارد. برخی پیرو خرافات و افسانههای بیاساس هستند. برخی از شیاطین انس و جن پیروی و اطاعت میکنند. گروهی دیگر از پدران و اجداد خود پیروی میکنند، هر چند که راه و روش نادرستی در پیش گرفته بودند.
بنابراین همانطور که گفتیم؛ کسی که ادعای عدم پیروی و اطاعت از دیگران را دارد، دروغ میگوید. حتی اگر گمان کند که راست میگوید، حداقل از نفس اماره و شیطان درونی خود اطاعت میکند.
اطاعت از پروردگار و کلام حق او، انسان را از افتادن در دام اطاعت کردنهای نافرجام نجات میدهد.
به وضوح در آیات قرآن میبینیم که تمامی پیامبران، بشر را از افتادن به دام اطاعت باطل، همچون اطاعت از شیطان، طاغوت، نیاکان و هوای نفس برحذر میداشتند و او را به اطاعت از خداوند، پیامبران و کتب آسمانی دعوت میکردند.
بنابراین تا زمانی که انسان چارهای جز اطاعت و پیروی ندارد، چرا در پی راه درست و اطاعت از کسی که به زیر و بم او آشناست، نباشد؟
من یک مخلوق هستم، چرا از خالق خود اطاعت نکنم؟ خالقی که مصلحت من را بهتر از خودم میداند. چرا از فرستادگان بر حق او اطاعت نکنم؟ چرا حاضر هستم از دیگران پیروی کنم ولی از کسانی که خداوند امر کرده، دوری گزینم؟
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الأمر [= اوصیای پیامبر] را».
اطاعت از خداوند در اطاعت از قرآن و پیامبر که از طریق وحی به او متصل است، نمود مییابد. در ادامه، آیه میفرماید که بعد از خدا و رسول او از اولی الامر اطاعت کنید. برخی اولی الامر را به هر پادشاه و رئیسی (چه صالح و چه ناصالح) تفسیر میکنند که تفسیر عجیبی است و با اطاعت از خداوند و رسول (ص) همخوانی ندارد. اما چگونه چنین تفسیری میکنند؟ این موضوعی است که انشاءالله در آینده بحث خواهیم کرد.