هنگامی که هنجارشکنان و توطئهگران از آشکار شدن حقیقت نمیتوانند جلوگیری کنند به زور اسلحه و قدرتِ دروغهای رسانهای متوسل میشوند، با جعل احادیث به کارهای خود مشروعیت بخشیده و با فریب و نیرنگ دروغهای خود را به جامعه تحمیل میکنند. اینگونه بود که ائمهی معصومین علیهم السلام همواره در طول تاریخ به حاشیه رفته و در نهایت با مظلومیت به شهادت رسیدند و امت اسلامی تا به امروز بهای سکوت در برابر این ظلمها را میپردازد.
هر گاه بخواهیم از موضوعی روشن و آشکار صحبت کنیم، میگوییم «همچون روز روشن است». در واقع روشنایی روز را کسی نمیتواند انکار کند. بیعت غدیر نیز از جمله همین حقایق روشن است که قابل انکار نیست. چهارده قرن از این واقعه گذشته و کتب تاریخی تمامی مسلمانان از فرقههای مختلف اذعان دارد که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در آخرین حج خود که به «حجه الوداع» مشهور است، قافلههای همراه خود را متوقف کرد و پیام وحی در مورد تعیین سرنوشت امت اسلامی را به آنها منتقل کرد. (يا أيها الرسول بلغ ما أنزل اليك من ربك)؛ «اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن». در برابر هزاران نفر فریاد برآورد: ای مردم آیا من به مؤمنین نسبت به خودشان اولیتر نیستم؟ گفتند: بلی. پس دست علی بن ابی طالب علیه السلام را در دست گرفت و بالا برد و فرمود:هر که من مولا و سرور او هستم، علی نیز مولا و سرور اوست. خداوندا دوستداران او را دوست و دشمنانش را دشمن بدار.
پس از آن این آیه کریمه نازل شد: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا)؛ «امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم».
اما دیری نپایید و این حقیقت که همچون روز آشکار و چون اشعه خورشید روشن و تابان بود، لحظاتی پس ازشهادت نبی مکرم اسلام (ص) و زمانی که حضرت علی (ع) مشغول تجهیز و تکفین ایشان بودند، از یادها رفت. دیگر علی (ع) در بین مردم ولی نبود بلکه مردی معمولی از مردان امت بود که مجبور بود با دیگری بیعت کند. توطئه دسیسهگران به واقعیت تبدیل شده بود و آن هزاران شخصی که خود شاهد و گواه واقعهی غدیر بودند بدون هیچ اعتراض و مخالفتی، در برابر تحریف حقیقت ساکت و خاموش گشتند. در روایات آمده است که در روز غدیر پیامبر (ص) خیمهای برای حضرت علی (ع) برپا کرد و مردم فوج فوج بر حضرت وارد میشدند و با ایشان بیعت میکردند. حتی در کتب اهل سنت ذکر شده است که عمر بن خطاب نزد حضرت علی (ع) رفت و گفت: «آفرین بر تو باد یا علی، مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمون گشتهای». اما با وجود تمامی شواهد و قرائن، واقعهی غدیر را تنها به ابراز محبت پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) تفسیر کرده و تا به امروز در مورد آن سکوت میکنند. البته پیامبر (ص) تنها در غدیر نبود که اعلام میکرد حضرت علی (ع) وصی و خلیفهی بعد اوست بلکه بارها و در موقعیتهای مختلف این مطلب را بیان کرده بود. تعابیری همچون «برادر و وصیام» یا «تو برای من همچون هارون برای موسی هستی جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود» و سخنان مشابه دیگر همه حاکی از اعلام ولایت حضرت علی (ع) است. پس چرا مسلمانان با سخن و خواستهی واضح و روشن رسول گرامی اسلام (ص) و با وجود بیعت کردنشان، به مخالفت برخواستند و آن را انکار کردند؟
این اتفاق به این معنی است که در زندگی «حقایق» با «امر واقع» تفاوت دارد. امرِ واقع تعامل و برخوردی فراتر از ارزشها و اصول با مسائل و موضوعات مختلف است که باعث میشود فرد به هر قیمتی در پی دستیابی به منافع شخصی خود باشد؛ با توجه به اینکه میل ذاتی انسان داشتن سلطه و قدرت است. در طول تاریخ بارها و بارها این اتفاق رخ داده است. جریانهایی که بین پیامبران و قومهایشان پیش آمد یا تلاش ملتهای مختلف برای دستیابی به آزادی و توسعه، از همین نوع است. به عنوان مثال قدرت گرفتن دیکتاتورها، یا وادار کردن ملتها به کاربرد زبان و رسمالخط واحد (اتفاقی که در اتحاد جماهیر شوروی رخ داد)، تحمیل شدن امرِ واقع بدون احساس نیاز به قانون مدون یا رضایت جمعی است.
این تحمیل شدن به دو دلیل رخ میدهد. اول، میل ذاتی و درونی به داشتن سلطه و قدرت که در زمان واقعه غدیر در تعصبات قومی و قبیلهای نمود پیدا کرده بود و امروزه در کشمکش بین احزاب سیاسی شاهد آن هستیم؛ با اعتقاد به اینکه «هدف وسیله را توجیه میکند». دلیل دوم، میل و گرایش انسان به راحتی و دوری از مشکلات است. این میل همواره سبب تحمیل امرِ واقع شده است. زیرا گاهی برای جلوگیری از برخی اتفاقات، باید بهای سنگین و چه بسا خون داده شود و با راحتطلبی و عدم مبارزه، امرِ واقع پیروز میدان است.
آیا عمر بن خطاب یا ابوبکر از منزلت و جایگاه حضرت علی (ع) آگاه نبودند؟ یا سخنان پیامبر (ص) در حق او را نشنیده بودند؟ اتفاقی که در غدیر رخ داد، در کربلا دوباره تکرار شد. شخصی همچون شبث بن ربعی که از اصحاب و یاران اهل بیت علیهم السلام بود و با امام حسن (ع) بیعت کرده بود، به سوی یزید بن معاویه رفت. حتی عمر بن سعد که به خوبی امام حسین (ع) را میشناخت اما برای مُلک ری در برابر حضرت ایستاد.
حقيقت همچون روز روشن است اما مشکل از زمینهای فاسد آغاز میشود که بستر را برای وقوع امرِ واقع مهیا میکند. گفتگو بین عمر بن سعد و حر ریاحی گویای همین امر است. زمانی که حر از محضر امام حسین (ع) بازگشت و از کردار گذشته خود پشیمان شده بود رو به عمر بن سعد گفت: «در مورد سخنان حسین بن علی (ع) چه میگویی؟» عمر بن سعد پاسخ داد: «اگر منم بودم سخنانش را میپذیرفتم اما امیر تو ابن زیاد این سخنان را نمیپذیرد». پاسخ او نشان دهنده همان زمینهی فاسد است.
هر گاه پوشاندن حقیقت، مشکل و غیرممکن باشد، به نادیده گرفتن و حتی تحریف حقایق متوسل میشوند تا دروغهای خود را به افکار عمومی تحمیل کنند و زمینهی فاسدی که مطلوبشان است را ایجاد کنند. همان کاری که با بیعت غدیر انجام دادند و ادعا کردند که خلافت اسلامی با بیعت عدهی کمی از مسلمانان از نظر شرعی و عقلی ثابت میشود. با این ادعا امر خداوند را بر لزوم شورا نادیده گرفتند؛ با اینکه تا به امروز به دروغ مدعی هستند که به شور و مشورت پایبندند. خداوند مسلمانان را به لزوم شورا امر کرد تا مشکلات خود را با مشورت هم حل و فصل کنند. همچنان که بیعت غدیر امری از جانب او بود که آن را زیر پا گذاشتند. بیعتی که تا روز قیمت بر عهدهی همه آنهایی که در غدیر خم حاضر بودند، خواهد بود.