خداوند متعال در قرآنکریم میفرماید: (فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنْ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)؛ «ترسان و نگران از شهر بيرون شد. گفت: اى پروردگار من، مرا از ستمكاران رهايى بخش».
خداوند مؤمنین و اولیا را که مخاطب آیات قرآن هستند، ناطق و بیانگوی آن آیات قرار داده است و در موقعیتهای مناسب با ارائه تفسیر مناسب از کلام خدا، آن را به عنوان روشنگر رفتار و کردار خود برمیگزینند.
امام حسین علیهالسلام در مسیر نهضت خود که از مدینه آغاز و به کربلا منتهی شد، همواره به آیات قرآن استدلال مینمود. حضرت حتی زمانی که سر مبارکش از تن جدا گشته و در کوچه و بازار در شهرها گردانده میشد، نیز آیات قرآن را تلاوت میکرد. حضرت سیدالشهدا (ع) با انتخاب آیات و تلاوت آنها، نهضت خود را تبیین و تفسیر میکرد. به طوری که ماهیت نهضت امام حسین (ع) از سیاق آیاتی که حضرت تلاوت میکرد، قابل فهم است.
با مراجعه به قرآنکریم در مییابیم که خداوند اولین وظایف پیامبران را تلاوت کتاب تعیین کرده است؛ (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ)؛ «اوست آن كس كه در ميان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنان بخواند». بنابراین اولین و مهمترین وظیفه پیامبران تلاوت آیات الهی است.
امام حسین (ع) وارث نبوت و ترجمان قرآنکریم است. حضرت در موقعیتها و مکانهای مختلفی که آیهای را تلاوت میکرد، در واقع تفسیری از آن آیه ارائه مینمود. هر متنی بسته به زمان و مکان نگارش آن معنی مختلفی دارد و برداشت متفاوتی ارائه میکند.
اگر بخواهیم آیاتی که امام حسین (ع) از زمان خارج شدن از مدینه تا رسیدن به کربلا تلاوت کرد، فهمیده و معنی و تفسیر آنها را درک کنیم، باید موقعیتهای مختلف و زمان تلاوت هر آیه را بدانیم.
اولین آیهای که حضرت هنگام خروج از مدینه به سمت مکه تلاوت نمود، آیهای است که داستان خارج شدن موسی (ع) از شهر را بیان میکند؛ (فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنْ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)؛ «موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهای؛ عرض کرد: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش». هنگامی که به مکه رسید نیز این آیه را تلاوت کرد: (وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ)؛ «و هنگامی که (موسی) متوجّه جانب مدین شد گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند».
امام حسین (ع) از مدینه خارج شد زیرا والی مدینه به اصرار میخواست از امام برای یزید بیعت بگیرد. این اصرار بر بیعت به فرمان شخص یزید بود. چرا که یزید میدانست بنیهاشم گوش به فرمان امام حسین (ع) بودند و اگر امام با یزید بیعت کند، دیگر کسی از آنان با حکومت بنیامیه مخالفت نمیکرد. دلیل دوم این بود که امام حسین (ع) هیچگاه با کسی بیعت نکرده بود و همگان این موضوع را میدانستند.
حال این پرسش مطرح میشود که آیا حضرت هنگام خروج از مکه ترس و بیمی داشت؟ آیا امام از لحظه اول اعلام نکرده بود که سرنوشت او و هر که همراه او باشد شهادت است و کسانی که با ایشان همراه نشود هیچگاه طعم پیروزی را نخواهند چشید؟
موسی (ع) که آیه سوره قصص در حق او نازل گشته، نیز ترسی بر خود نداشت، بلکه ترس او بر رسالت و نهضت الهی بر ضد فرعون بود.
کلام امام حسین (ع) نیز هنگام خروج از مدینه نشان میدهد که حضرت ترسی در دل داشت. حتی حضرت از مسیری حرکت کرد که مسیری عمومی بود و راه فرعی و ناشناخته را انتخاب نکرد؛ بر خلاف ابنزبیر که راهی ناشناخته و دور از دید را برگزید.
امام حسین از برای دین خدا و رسالت نبوی بیم داشت و این امر را به صورت عمومی بیان کرد. امام شجاعت و شهامت یک مهاجر به سوی خدا را داشت که استوار به استقبال مرگ میرفت.
امام پیش از خروج از مدینه فرمود: «قلاده مرگ بر گردن آدمیزاد، همانند گردنبندى است بر گردن دختران جوان (مرگ همیشه همراه آدمى است). اشتیاق من به دیدار گذشتگانم (پدر و مادرم و جدّ و برادرم) همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است. براى من شهادتگاهى برگزیده شده که به یقین به آن خواهم رسید و گویا مىبینم گرگان درنده بیابان، بین نواویس و کربلا، بند بند تنم را پاره پاره کرده و گویى از من شکمهاى تهى و مشکهاى خالى خود را پر مىکنند. از آن روز که (روز عاشورا) قلم تقدیر الهى بر آن رقم خورده است، گریزى نیست. خشنودى خداوند خشنودى ما اهلبیت است. ما در برابر بلا و آزمایش الهى شکیباییم و او پاداش عظیم صابران را به ما خواهد داد».
امام حسین (ع) به ما میآموزد اگر لازم باشد باید خانواده، مال و سرزمین خود را رها کنیم و برای خدا هجرت کنیم. هجرت پسندیده، هجرت به سوی ارزشهاست نه از برای منافع شخصی.
(لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ هُمْ الصَّادِقُونَ)؛ نيز غنايم از آن مهاجران فقيرى است كه از سرزمينشان رانده شدهاند و آنها در طلب فضل و خشنودى خدايند و خدا و پيامبرش را يارى مىكنند، اينان راستگويانند».