حق محور خلقت
(وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ)؛ «و از ميان كسانى كه آفريدهايم، گروهى هستند كه به حق هدايت مىكنند و به حق داورى مىنمايند». (اعراف، 181)
از آنجایی که حق محور خلقت است و خداوند جهان را به حق آفرید، (خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ)؛ «آسمانها و زمین را به حق آفرید؛ او برتر است از اینکه همتایی برای او قرار میدهند» و حق را در تمام اجزای زندگی اجرا کرده، بنابراین امکان ندارد جامعه یا امتی سعادتمند شود مگر با حق.
کلمه حق معانی بسیاری دارد که جملگی یک حقیقت را عنوان میکنند. حقیقتی که در حکمت بیپایان خداوند نمایان است. به عبارتی دیگر حکمتی که در سنن الهی جاری و ساری است و در خردترین و عظیمترین اجزای عالم خلقت نمایان است.
پس کسی که از مسیر حق منحرف میشود و با آن مخالفت میورزد، هر چیزی که در عالم خلقت وجود دارد نیز با او به مخالفت بر میخیزد. در نتیجه از سعادت و زندگی کریمانه محروم میماند. چرا که خداوند سنتهای ثابتی دارد که نشاندهنده حق هستند و اگر کسی بر اساس این سنتها پیش رود، میتواند به جامعهای با فضیلت، امتی خیرخواه و در نهایت زندگی کریمانه دست یابد. از این رو افراد و جوامع باید تلاش کنند تا حق را ارزش اساسی خود در زندگی قرار دهند و رفتار و کردارشان بر اساس آن باشد.
جلوههای حق
1- ایمان به خداوند متعال که حق مطلق است. (ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ)؛ «این به خاطر آن است که خداوند حقّ است؛ و آنچه را غیر از او میخوانند باطل است؛ و خداوند بلندمقام و بزرگ است». (فَذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ)؛ «اين است خدا، پروردگار حقيقى شما، و بعد از حقيقت جز گمراهى چيست؟ پس چگونه [از حق] بازگردانيده مىشويد؟».
2- ایمان به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و سنت او و نیز پیروی از شیوه و دستوراتش؛ چرا که او به درستی فرستاده خداوند است. (إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَنَذِيراً وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ)؛ «ما تو را به حق برای بشارت و انذار فرستادیم؛ و هر امّتی در گذشته انذارکنندهای داشته است».
3- ایمان به قرآنکریم و عمل به آن (إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ)؛ «ما این کتاب (آسمانی) را برای مردم بحق بر تو نازل کردیم؛ هر کس هدایت را پذیرد به نفع خود اوست؛ و هر کس گمراهی را برگزیند، تنها به زیان خود گمراه میگردد؛ و تو مأمور اجبار آنها به هدایت نیستی».
4- پیروی از شیوه امیرالمؤمنین علیه السلام و پذیرفتن ولایت ایشان و اهل بیت علیهم السلام. رسول اکرم (ص) میفرمایند: «علی با حقّ است و حق با علی. هر کجا علی باشد، حق هم آن جاست».
5- ایمان به آخرت و عمل از برای آن (ذَٰلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ مَآباً)؛ «آن روز حق است؛ هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش برمیگزیند».
6- پایبندی به دین و اجرای احکام و شرایع آن، به عنوان دین حق. (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيداً)؛ «او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادایان پیروز کند؛ و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد».
دینی که خداوند آن را برای نظم به زندگی انسان فرستاده و احکام و شرایع آن بر اساس حق و ضامن سعادت بشر و حیات کریمانه برای اوست. بنابراین اگر کسی بخواهد پیرو حق باشد، باید به دین اسلام تمسک ورزد و به اجرای احکام و دستورات آن پایبند شود. زیرا تمام احکام دین مبین به حق تشریع شده است.
به عنوان مثال قتل نفس محترمه جایز نیست. (وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً)؛ «و هر كس عمداً مؤمنى را بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود؛ و خدا بر او خشم مىگيرد و لعنتش مىكند و عذابى بزرگ برايش آماده ساخته است». این حکم برای حفظ امنیت مردم در جامعه تشریع شده است. یا حرمت سرقت و تعدی به اموال دیگران و یا حرمت غیبت و بدگویی مردم احکامی است که برای سعادت و آسایش انسانها تشریع شده است. احکام دیگری نیز برای حفظ حقوق بین انسان و خداوند و بین انسان و نفس خویش وضع شده است.
حق امنیت، عدالت، آزادی، احترام و کرامت انسانی از جمله حقوقی هستند که دین برای انسان وضع کرده است و بر حاکمان واجب گردانیده در حفظ این حقوق کوشا باشند، آنها را از مردم سلب نکنند و به ناحق تکبر نورزند. (فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ)؛ «اما امروز عذاب ذلّتبار به خاطر استکباری که در زمین بناحق کردید و به خاطر گناهانی که انجام میدادید؛ جزای شما خواهد بود».
اگر بخواهیم پیرو حق باشیم باید اول مصادیق آن را به درستی بشناسیم در این صورت خواهیم توانست افرادی که در مسیر حق هستند را بشناسیم و از آنها پیروی کنیم.
حضرت علی (ع) میفرماید: «حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی» و نیز میفرماید: «حق با شخصیتها شناخته نمیشود؛ حق را بشناس تا اهل آنرا بشناسی».
بنابراین کسی که این تعالیم را اجرا کند و حق را محور و ارزش اساسی خود قرار دهد، در دنیا و آخرت سعادتمند خواهد شد.
(وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ)؛ «او حق را به وعده خویش، تحقق میبخشد؛ هر چند مجرمان کراهت داشته باشند». (وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ۚفَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ «وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حقّ است! کسانی که میزانهای (عمل) آنها سنگین است، همان رستگارانند».