(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا)؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به جاى مؤمنان، كافران را به دوستى خود مگيريد. آيا مىخواهيد عليه خود حجّتى روشن براى خدا قرار دهيد؟».
عزت و هویت ملتها در استقلال آنها تجلی مییابد. آنچه در تضاد با استقلال قرار میگیرد، وابستگی است. خداوند انسان را آزاد آفرید و وابستگی و بردگی او را نمیخواهد.
مسأله استقلال ارتباط تنگاتنگی با پیروی و وفاداری دارد. پر واضح است که انسان بدون پایبندی و وفاداری نمیتواند زندگی کند چرا که فطرت او بر اساس ارتباط و تعامل با دیگران سرشته شده است. حال این وفاداری اگر به شخص، گروه یا حتی حکومتی باشد که به ارزشهای والای الهی ایمان داشته باشد، مطلوب و پسندیده است. قرآنکریم میفرماید: (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ)؛ «مردان و زنان با ایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند». اما اگر غیر از این باشد، ناپسند و ناشایست است و عاقبتی جز سقوط در وادی جهل و عقبماندگی ندارد.
ولایتپذیری در آیات
در قرآن کریم آیات فراوانی میخوانیم که مؤمنان را از دوست گرفتن کافران بر حذر میدارد و دوستی را تنها با مؤمنین توصیه میکند. از جمله در سوره نساء میفرماید: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا)؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به جاى مؤمنان، كافران را به دوستى خود مگيريد. آيا مىخواهيد عليه خود حجّتى روشن براى خدا قرار دهيد؟».
این آیه به صراحت ما را از دوستی با کافرین بر حذر میدارد.
دوستی با واسطه و بیواسطه
دوستی با کافران بر دو قسم است:
پیروی و رابطه ممکن است مستقیم باشد، مانند دولتها، احزاب، مردم و شخصیتهایی که با کشورهای کافر در ارتباط هستند و بدون توجه به منافع و مصلحتهای مؤمنان، اهداف و سیاستهای خود را اجرا میکنند.
گاه وفاداری به کفار ممکن است غیرمستقیم باشد، مانند وفاداری به رژیمهای طاغوتی در برخی از کشورهای اسلامی، ظالمان و رژیمهایی که جز ابزاری در دست کفار و مستکبرین نیستند. وفاداری به این گونه افراد – در حقیقت – وفاداری به کفار است، زیرا این ظالمان – مانند اکثر حاکمان کشورهای اسلامی – چیزی جز ابزار قابل انعطاف در دست کفار نیستند، اراده مستقلی ندارند و منافع امت و حتی منافع مردم خود را در نظر نمیگیرند.
توجیه نادرست
بنابراین فرد یا حزبی که خود را رهبر یا مسئول گروهی میداند، نباید ارتباط خود را با نظامهای طاغوتی غیر مستقل حتی اگر مدعی اسلام باشند، توجیه کند. ارتباط با چنین نظامهایی در واقع دوستی با کفار است که قابل توجیه نیست.
قرآنکریم میفرماید: (يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ)؛ «میخواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند»، در این آیه و آیات مشابه دستور صریح داده شده که از دوستی و قرابت با کافران پرهیز شود.
بنابراین رجوع به طاغوت، ارتباط، دوستی با او و توجیه اعمال او، همه اینها در چهارچوب وفاداری به غیر مؤمنان است.
دوستی با تردید
دوستی و وفاداری انسان نسبت به شخص یا گروه باید از روی عقیده و ایمان باشد نه به دلیل منفعت شخصی یا هوای نفس. همچنین مؤمن نمیتواند از همه پیروی کند و روابط مختلف دینی و غیر دینی داشته باشد چرا که این کار نوعی ریاکاری است.
ابعاد دوستی با کافران
پیروی و ولایتپذیری نسبت به کافران چند بُعد مختلف دارد:
۱- بُعد شخصی؛ مانند دوستی یک مسلمان با غیر مسلمانی که معاند و محارب نباشد. این نوع دوستی از دیدگاه شرع منعی ندارد البته تا زمانی که تأثیری بر رفتار و کردار فرد مسلمان نداشته باشد. در این رابطه قرآنکریم میفرماید: (لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)؛ «خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمیکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد».
۲- بُعد سیاسی؛ که از بارزترین دوستیها و روابط نادرست است و از آن نهی شده است. چرا که عدم استقلال و مخدوش شدن عزت را به دنبال خواهد داشت. در بسیاری از موارد به بردگی بیگانگان و خیانت نیز منتهی میشود.
۳- بُعد اجتماعی و رفتاری؛ مانند تقلید از سبک لباس پوشیدن، غذا خوردن، سخن گفتن و به طور کلی سبک زندگی. این نوع از تقلید کردن هویت مؤمن را مخدوش میکند و کسی که هویت خود را از دست دهد، ابزاری میشود برای تحقق اهداف بیگانگان و در نهایت گمراه میشود.
۴- بُعد فکری و فرهنگی؛ پیروی فکری و فرهنگی در زمینههایی مانند هنر، ادبیات، رسانه و امثال آن که باعث می شود جامعه هویت مستقل و الهی خود را از دست بدهد، چنانکه همواره تغییراتی میکند که با ایدئولوژی و اصول فکری و عقیدتی ما همخوانی ندارد.
در آیه بعد، بُعد خطرناک پیروی و دوستی از کافران بیان میشود: (إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا)؛ «آرى، منافقان در فروترين درجات دوزخند، و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت».
منافق کیست؟ آیا منافق آن نیست که ولایت دشمنان خدا و انسانیت را پذیرفته و از آنان پیروی میکند؟