دین و اندیشه

آیا در ایجاد تغییر، خرد بر ثروت برتری دارد؟

نسبت عقل و دین – ۴
به قلم: شهید مجاهد آیت الله نمر

امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام در وصیتی به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: «فرزندم! هيچ ندارى شديدتر از نادانى نيست و نبود هيچ‌چيز سخت‌تر از نبود عقل نيست و هيچ تنهايى هراسناک‌تر از خودبينی و هيچ نسب و خويشاوندى پر فايده‌تر از خوش‌اخلاقى نيست و هيچ پرهيزگارى چون چشم‌پوشی و دست كشيدن از حرام‌هاى خداوند نيست و هيچ عبادتى چون انديشه در آفريدگان خداوند شكوهمند نيست. فرزندم عقل دوست انسان و بردبارى وزير او و مدارا پدرش و صبر از بهتريان لشگريانش است. فرزندم! عاقل مى‌بايست كه در شأن و رتبه خود بنگرد و زبان خود را حفظ كند و مردم زمان خود را بشناسد. فرزندم! همانا تنگدستی از امتحانات الهى است و سخت‌تر از آن بيمارى بدن است و از آن دشوارتر بيمارى قلب [و روح] است و از نعمت‌هاى خداوندى گستردگى مال و برتر از آن سلامتی بدن و برتر از آن تقواى دل است.
فرزندم! براى مؤمن سه ساعت است: ساعتی كه در آن با پروردگار خود مناجات مى‌كند و ساعتی كه در آن نفس خود را محاسبه مى‌كند و ساعتی كه در ميان نفسش و لذت‌هاى حلال و نيكوى نفس خلوتى حاصل كند. مؤمن مى‌بايست به يكى از سه امر مشغول باشد: سامان بخشيدن به امور زندگى يا قدمى در راه آخرت و يا لذتى در غير حرام».

در این وصیت بسیاری از مفاهیمی که شکل‌دهنده شخصیت و دیدگاه انسان است، ذکر شده است. همچنین حاوی مفاهیمی است که فرد را قادر می‌سازد شخصیت خود را مطابق با خواسته‌های خداوند متعال شکل دهد.

معیار فقر چیست؟

«ای فرزندم! هیچ نداری شدیدتر از نادانی نیست»، این جمله در ظاهر کوتاه حاوی معنایی شگرف است که طرز فکر و مسیر انسان را مشخص می‌سازد. اکثر مردم عمر خود را صرف به دست آوردن مال و ثروت و نجات از فقر می‌کنند، هیچکس نداری و تنگدستی را دوست ندارد. از این رو اکثریت مردم به دنبال ثروت‌اندوزی هستند مگر عده‌ای کم.
گاه غربت و رنج را بر خود تحمیل می‌کنند تا امورات زندگی خود را بگذرانند. البته تلاش برای زندگی و عدم نیاز به دیگران به وسیله کسب روزی حلال امری پسندیده است. فقر و نیاز مادی چه بسا انسان را به کفر سوق دهد و اگر بتواند با وجود فقر از دین خود محافظت کند، چه ضمانتی وجود دارد که نیازمندی باعث‌ گمراهی فرزندانش نشود؟ فقر انسان را به ارتکاب گناهانی همچون سرقت و غارت سوق می‌دهد و تفکرات شیطانی در نهایت انسان را به کفر می‌رساند.

اما شدیدترین نوع فقر که اغلب از آن غافل هستند، نادانی است. چه کسی به این مسئله توجه می‌کند؟
خداوند در قرآن‌کریم می‌فرماید: (يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنْ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنْ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ)؛ «از زندگى دنيا، ظاهرى را مى‌شناسند، و حال آنكه از آخرت غافلند»، اکثر مردم اینطورند اما انسان مؤمن در این موضوع سعی می‌کند با دیگران متفاوت باشد. باید از تفکر اشتباه عامه فاصله گرفت و در زمینه‌ علم، معرفت و شناخت خداوند متمایز شد. علم، داشتن اطلاعات و یا مدرک تحصیلی نیست، همچنان که جهل به معنی نداشتن این‌ها نیست، بلکه جهل آن چیزی است که انسان را از پروردگارش دور می‌سازد. جهلی که در برابر خرد باشد. همینطور که افراد تمایل درونی به عدم فقر مادی دارند، باید از فقر علمی و عقلی نیز خود را بیرون بکشند.

کلام حضرت امیر (ع) بر خردورزی تأکید می‌کند. چون اگر انسان در نادانی باشد و به نادانی خویش جهل داشته باشد در گمراهی به سر می‌برد و تلاش نمی‌کند تا از این گمراهی رهایی یابد.
کسی که مال و ثروت ندارد اگر دچار زیان شود، این زیان تنها جسم او را گرفتار می‌کند. حضرت امیر (ع) می‌فرماید: «همانا تنگدستی از امتحانات الهى است و سخت‌تر از آن بيمارى بدن است و از آن دشوارتر بيمارى قلب [و روح] است و از نعمت‌هاى خداوندى گستردگى مال و برتر از آن سلامتی بدن و برتر از آن تقواى دل است»، در واقع مشکل اساسی انسان در پوچی درونی او نهفته است که همان جهل است و در نهایت به بی‌تقوایی و بی‌عملی منجر می‌شود. از این روست که بیماری قلب، جهل و بی‌خردی است.

بنابراین باید در حرکت به سمت خردورزی و تعقل انگیزه داشته باشیم و به آنچه می‌دانیم عمل کنیم، این بسیار مهم است، چرا که اگر مالک تمام دنیا باشیم و خرد نداشته باشیم، دارایی ما بی‌ارزش است. در قیامت به اندازه تمام دنیا طلا هم که داشته باشیم، نفعی نخواهیم برد.
«و هیچ چیز بدتر از نبود عقل نیست»، فقدان خرد از خطرناک‌ترین اموری است که انسان دچار آن می‌شود. چه فایده‌ای دارد اگر فرد ثروتمند باشد ولی بی‌خرد باشد؟ مُلک و حکومت به چه کار حاکمان می‌آید، در صورتی که سرنوشت آنان آتش دوزخ است؟

ثروت حقیقی چیست؟

بسیاری از افراد در این دنیا به جز خرد و منطق چیزی ندارند، اما در آخرت بهترین حال را دارند. علما و مراجع اعلام در طول تاریخ به زندگی مادی بی‌توجه بودند. اما تمام وقت و تلاش خود را صرف علم‌آموزی و آموزش می‌کردند تا عقل خود را رشد دهند و به پروردگارشان نزدیک‌تر گردند.

اگر به زندگی پیامبران الهی بنگریم نیز می‌بینیم در زمانه‌ای که مردم به دنبال طلا و ثروت بودند، آنان به فکر رشد عقلی انسان‌ها بودند.
هدف از بعثت پیامبران برانگیختن خرد در جامعه است. حضرت علی (ع) می‌فرماید: «خداوند رسولان خود را در ميان آنان برانگيخت و پيامبرانش را پياپى سوى ايشان فرستاد، تا از آنان بخواهند عهد الهى را كه در فطرتشان نهاده است، بگزارند و نعمت فراموش شده او را به يادشان آورند و با رساندن پيام الهى حجّت را بر آنان تمام كنند و گنجينه‌هاى خردهايشان را بيرون آورند و نشانه‌هاى قدرت [خدا] را به آن‌ها نشان دهند».
مسئولیت ما نیز این است که عقل و خرد خود و سپس عقل و خرد جامعه را رشد دهیم. چرا که هیچ چیز بدتر از فقدان عقل و خرد نیست. این کار مستلزم تلاش است.
بنابراین نباید به ثروت و مال دنیا مغرور شد. معیار، عقل و خرد است. داشتن ثروت در حالی که فرد در جهل و نادانی به سر می‌برد، هیچ ارزشی ندارد. حتی عبادت بدون خرد بی‌ارزش است. ارزش و جایگاه انسان و عبادت او به میزان خرد اوست.

درباره نویسنده

تحریریه الهدی

دیدگاه خود را بنویسید