(وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُون)
«و اگر به آنان رحم کنیم و گرفتاریها و مشکلاتشان را برطرف سازیم، (نه تنها بیدار نمیشوند، بلکه) در طغیانشان لجاجت میورزند و (در این وادی) سرگردان میمانند!» (مؤمنون، ۷۵)
عناد صفت خطرناکی است که اگر انسان دچار آن شود، از درک حقایق عاجز خواهد شد و برای رسیدن به جایگاه والا و تقرب به درگاه الهی باید از این صفت بر حذر بود.
قرآن کریم کتاب حیاتبخش و راهنمای سعادت بشر است. کتابی است جامع و شامل که به تمامی مسائل کوچک و بزرگ اشاره کرده و در مورد همه چیز سخن گفته است. از جمله به مسائل اخلاقی و رفتارهای اجتماعی اهمیت فراوان داده است. هیچ صفت شایستهای نیست که ریشهی قرآنی نداشته باشد. و در مذمت رفتار ناپسند و صفات زشت نیز سخن بسیار به میان آورده است.
حال باید ببینیم آیا در قرآن کریم به صفت و خوی عناد و سرپیچی اشاره شده و به چه صورت و با چه تعبیری از آن سخن به میان آمده است؟ مصادیق آن کدام آیات است؟
متأسفانه دوری مردم از قرآن و عدم تدبر و فهم صحیح کلام خداوند، باعث شده بسیاری از مفاهیم قرآنی فراموش شود و ایجاد ارتباط بین واژگان قرآنی و بین پدیدههای نوین عصر حاضر امکانپذیر نباشد.
مفهوم مخالفت و عناد در قرآن با لفظ «اللجوج» آمده است. و در آیات بسیاری برای این مفهوم مصداق ذکر شده است که در ادامه به چند مورد اشاره میکنیم.
۱ – عناد و سرپیجی از رهبری الهی و ربانی که در داستان بنی اسرائیل و موسی علیه السلام در ماجراهای مختلف بیان شده است. بنی اسرائیل همواره از حضرت موسی (ع) سرپیچی میکردند. یک نمونهی این عناد در این آیه ذکر شده است: (قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا ۖ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ)؛ «(بنی اسرائیل) گفتند: (ای موسی! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشستهایم)».
۲ – در طول تاریخ اقوام مختلف با پیامبران و فرستادگان الهی عناد میکردند. در تمامی داستانهای پیامبران و اولیای الهی شاهد این موضوع هستیم. به عنوان مثال حضرت نوح (ع) آن هنگام که فرمود: (رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا * فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا * وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا)؛ «پروردگارا، من قوم خود را شب و روز دعوت كردم، و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود. و من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزى، انگشتانشان را در گوشهايشان كردند و رداى خويشتن بر سر كشيدند و اصرار ورزيدند و هر چه بيشتر بر كبر خود افزودند».
۳ – عناد و عدم اعتراف به شایستگی دیگران. داستان خلقت آدم (ع) و غرور و کبر ابلیس که از سجده سرباز زد. (قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ ۖ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ)؛ «گفت: من از او بهترم. مرا از آتش آفريدى و او را از گِل آفريدى».
اینها برخی از مصادیق عناد و مخالفت با اوامر الهی در قرآن کریم بود. حال به بررسی اثرات این مخالفتها میپردازیم.
برخی از اثرات عناد و سرپیچی از اوامر الهی
۱ – موجب ایجاد برخی مشکلات جانبی برای انسان میشود که میشد جلوی وقوع آنها را گرفت. به عنوان مثال بنی اسرائیل هنگامی که امر الهی در قربانی کردن گاو را پیچیده کردند و از روی لجبازی ویژگیهای گاو مورد نظر را پرسیدند، خود به سختی افتادند و مجبور شدند تمام ثروت خود را صرف کنند و به دلیل عناد و لجبازی خود دچار فقر شدند. پيامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: «بنىاسرائيل مأمور ذبح يک گاو ساده و معمولى بودند، لکن چون سخت گرفتند و بهانه آوردند، خداوند نيز بر آنان سخت گرفت».
همچنین وقتی از داخل شدن در شهر سرباز زدند، دچار گمراهی شدند و سالهای بسیاری سرگردان گشتند.
۲ – انسان از فهم و درک حقیقت محروم میشود.
۳ – انسان معاند عیب و کاستیهای خود را نمیبیند؛ در نتیجه نمیتواند آنها را برطرف کرده و پیشرفت کند.
۴ – انسان از خداوند دور میشود. همچنین در جامعه نیز دچار انزوا و تنهایی میشود.
دلایلی که سبب میشود انسان دچار عناد شود، عبارتند از:
- نادانی و کوته بینی
- احساس کمبود و داشتن عقده حقارت
- ضعف اراده و تزلزل شخصیت
- راحتطلبی و عدم تمایل به تغییر عادت و رفتار ناشایست
- سرزنش و ملامت کردن بیش از حد انسان را دچار عناد و لجاجت میکند. حضرت علی (ع) میفرماید: «زياده روى در سرزنش كردن، آتش لجاجت را شعله ور مى كند».
به طور کلی عناد و مخالفت یا به تعبیر قرآن (لجوج) ویژگی ناپسندی است که بر انسان تأثیر منفی میگذارد. این ویژگی فرد و جامعه را دچار آسیب میکند و دوری از این صفت تنها با علم و آگاهی امکانپذیر است. زیرا مهمترین عامل به وجود آمدن آن نادانی است.
مهمترین منابع علم و آگاهی، قرآن کریم، کلام نورانی پیامبر و اهلبیت علیهم السلام و عقل و خرد انسان هستند، که با مطالعه، تفکر و تدبر و بحث و گفتگو با عالمان قابل دسترسی است.
هر که نور علم را از سرچشمههای واقعی آن دریافت کند، از ظلمت جهل و لجاجت رهایی مییابد و از کسانی که خداوند در مورد آنها فرموده: «در طغیانشان لجاجت میورزند و در این وادی سرگردان میمانند»، نخواهد بود.