دین و اندیشه

انتخاب مسیر صحیح

نسبت عقل و دین – ۳

به قلم: شهید مجاهد آیت الله نمر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «ارزش و اصالت انسان دين او و مرّوت او خُلق [خوش] او و ريشه‌اش خرد اوست».

در واقع رسول خدا (ص) در این حدیث به تصحیح برخی از باورهای غلط می‌پردازد و نیز برخی از مفاهیم مهمی را که در پردازش شخصیت و تفکرات انسان منعکس می‌شود و حتی سرنوشت او را رقم می‌زند، اصلاح می کند.

آیا ارزش انسان به ثروت اوست؟ یا به خاندان و قبیله‌ی او؟

ارزش انسان به چیست؟

ارزش و اصلی که انسان را متعالی می‌کند، دین اوست. بنابراین کسی که بخواهد در جایگاهی برجسته و مقامی والا باشد، باید دین‌دار و با مروّت(جوانمرد) باشد؛ این دو صفت نشان‌دهنده‌ی شخصیت کامل است.

مروّت و جوانمردی به معنی واقعی و نه تنها در ظاهر سرچشمه‌ی تمامی صفات نیکو در انسان است. 

از این رو پیامبر اکرم (ص) اشاره می‌کند که حقیقت انسان عقل و خرد اوست و ارزش او به دین اوست. بنابراین کسی که بخواهد در جامعه شخصیت خود را شکل دهد باید ایمان را معیار خود قرار دهد و بر اساس آن از خود شخصیتی کامل و متعالی بسازد.

«و مرّوت او خلق و خوی اوست»، ارزش و برتری هر فردی نسبت به افراد دیگر خلق و خو و رفتار نیک است. صداقت، همدلی، نیّت پاک، بخشندگی و دیگر صفات نیک اخلاقی، انسان را با ارزش و گرامی می‌کند.

«و ريشه‌اش خرد اوست»، انسان بی‌خرد، هیچ چیز ندارد. شاید فردی بی‌دین باشد اما انسانیّت داشته باشد، شاید کسی جایگاه اجتماعی نداشته باشد اما احساسات انسانی دارد. ولی اگر عقل و خرد نباشد، انسانیّتی نیز در کار نیست. زیرا چنین شحصی فقط تابع میل و شهوت حیوانی خود است و صفات انسانی از او سلب می‌شود.

بنابراین اگر بخواهیم به معنی واقعی انسان باشیم، مهم‌تر از هر چیز بهره بردن از عقل و خرد است. زیرا هیچ ارزشی والاتر از خردورزی نیست.

حدیثی که در ابتدای بحث بدان اشاره شد، نشان‌دهنده‌ی اهمیت عقل و خرد است. امام رضا علیه السلام در همین رابطه می‌فرماید: «خداوند عقل را به انسانى نداد جز آنكه روزى او را با كمک عقل نجات بخشيد». عقل در اینجا به معنی تفکر و تعقل است و در مقابل هوا و میل درونی به کار رفته است. 

ریشه‌ی رفتار نیکو

برخی رفتارهای نیک افراد از روی عادت و یا تربیت خانواده و جامعه است که بسیار پسندیده است. اما برخی از رفتارهای خوب و نیک افراد به دلیل فرمان مغز است. یعنی عقل و خرد، فرد را به سمت این نوع رفتار و برخورد سوق می‌دهد که این نوع با ارزش‌تر از نوع اول است.

بنابراین کسی که از این موهبت برخوردار است به سوی حق و راستی هدایت می‌شود و از گمراهی نجات می‌یابد و در صراط مستقیم قرار می‌گیرد. چون عقل و خرد خود را به کار گرفته و از هوا و هوس سرپیچی کرده است. از سوی دیگر افرادی هستند که تابع هوا و هوس و مصداق این آیه هستند: (أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لا تَهْوَى أَنفُسُكُمْ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقاً تَقْتُلُونَ)؛ «پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد، كبر ورزيديد؟ گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد». زیرا به جای عقل و خرد از هوا و هوس خود پیروی می‌کنند.

درست است که بسیاری از مردم به سمت دین و مذهبِ حق هدایت نمی‌شوند ولی به سبب عقل و خرد همواره در جستجوی حقیقت هستند و روزی هدایت الهی شامل حالشان خواهد شد.

بنابراین باید در درون خود این احساس را به وجود آوریم که در برابر هواهای نفسانی مقاومت کنیم و به حقیقت ایمان آوریم. در این صورت در هر شرایطی که قرار بگیریم، به حکم عقل، از حق و حقیقت پیروی خواهیم کرد و از راه هدایت دور نخواهیم گشت.  بهره بردن از خرد به صورت خلاصه و موجز در این آیه بیان شده است: (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلْ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ)؛ «بگو: (آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حق رهبرى كند؟) بگو: (خداست كه به سوى حق رهبرى مى‌كند) پس، آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مى‌كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى‌نمايد مگر آنكه [خود] هدايت شود؟ شما را چه شده، چگونه داورى مى‌كنيد؟»  

نادانی ریشه‌ی تمام دردها

اگر انسان خرد خود را از دست بدهد تبدیل به فردی نادان و احمق می‌شود. اگر تمامی دردها و بیماری‌ها درمان داشته باشند، برای جهل و حماقت درمانی نیست. حماقت به معنی عدم تعقل است. یعنی فرد از روی لجبازی به دنبال حقیقت نیست. 

ایمان و باور به حق و حقیقت دوای تمامی دردهای انسان است. فردی که از راه حق روی برمی‌گرداند، چگونه می‌تواند دردها و مشکلات خود را درمان کند؟

حماقت و نادانی بدترین دردی است که انسان بدان مبتلا می‌شود. حتی دوست و رفیق که همواره به انسان سود می‌رساند اگر نادان باشد بیشتر از آنکه سودمند باشد، مایه‌ی زیان است. از این روست که خداوند از بنده‌ی نادان بیزار است. خداوند توبه‌کنندگان، پاکیزگان و خردورزان را دوست دارد و از افراد سرکش و نادانی که تابع هوای نفس هستند و خود را در منجلاب ناپاکی و بدی غرق کرده‌اند، بیزار است.

امام صادق (ع) می‌فرماید: «خداوند عز و جل كسى را كه در نزدش دشمن‌تر از احمق باشد، نيافريد؛ زيرا وى را از عقل، محروم ساخت كه محبوب‌ترين چيز در نزد اوست». البته بدین معنی نیست که خداوند کسی را احمق آفریده باشد. زیرا می‌فرماید: (وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)؛ «سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد؛ سپس پليدكارى و پرهيزگارى‌اش را به آن الهام كرد». در واقع انسان است که مسیر خود را انتخاب می‌کند و اختیار و ارداه‌ی تصمیم‌گیری دارد.

با این توصیف، انسان مشرک احمق است. زیرا اگر خرد داشت به خداوند یکتا ایمان می‌آورد و حقیقت واضح و روشن را می‌پذیرفت. قرآن کریم می‌فرماید: (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ)؛ «و با آنكه دل‌هايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند. پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود».

بنابراین اراده و اختیار انسان است که شخصیت او را شکل می‌دهد. چرا که خداوند انتخاب را بر عهده‌ی او گذارده است. کسی که در مسیر هوا و هوس گام بگذارد، خداوند عقل و خرد را از او سلب می‌کند. در مقابل راه حق و صراط مستقیم باعث رشد عقل می‌شود.  خداوند قرآن کریم را عامل خردورزی انسان برمی‌شمارد و می‌فرماید: (إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ)؛ «در این، نشانه‌هایی است (از عظمت خدا،) برای گروهی که عقل خود را به کار می‌گیرند!»

خداوند متعال پیامبران را مبعوث کرد تا خردهایی را كه در پرده غفلت، مستور گشته، برانگيزند. پیروی از رسالات الهی سبب خردورزی می‌شود و در مقابل مخالفت با رسالات آسمانی قدرت عقل را سلب می‌کند. اگر انسان از مسیر حق منحرف شود، چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ (وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ)؛ «و اگر خدا ما را رهبرى نمى‌كرد ما خود هدايت نمى‌يافتيم». بنابراین آیا انسانی که از مسیر هدایت دور شده به این معنی است که خداوند نخواسته او را هدایت کند یا خود از هدایت سرباز زده است؟ 

طبیعتا انتخاب مسیر هدایت به اراده‌ی انسان است و اگر بخواهد خداوند نیز او را هدایت می‌کند. اما هنگامی که از پذیرفتن نور هدایت امتناع بورزد، گمراه خواهد شد و سرنوشت او دوزخ خواهد بود. خداوند به انسان هر دو مسیر حق و باطل را نشان داده است و انتخاب را بر عهده‌ی او گذارده است.

(وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا)؛ «سوگند به نفس و آن کس كه آن را درست كرد؛ سپس پليدکارى و پرهيزگارى‌اش را به آن الهام كرد. كه هر کس آن را پاک گردانيد، قطعاً رستگار شد، و هر که آلوده‌اش ساخت، قطعاً درباخت».

انسان گمراه هنگامی که مسیر گمراهی را برگزید، پرهیزگاری و هدایت نیز از او دور می‌گردد. عقل و خرد نیز از او سلب می‌شود و تمامی رفتارها و کردارهای او به دلیل فقدان خرد است. بر عکس فروتنی در برابر حق، عامل رشد عقل در انسان می‌شود.

از امام محمد باقر (ع) روایت شده که می‌فرماید: «وقتی خداوند عقل را آفريد، او را به سخن در آورد و سنجيد، به او فرمود: جلو بیا، پيش آمد و گفت عقب  برو، پس رفت، خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند، مخلوقی از تو محبوب‌تر نیافریدم و تو را به كسى می‌دهم كه دوستش دارم، همانا روى امر و نهى من با توست و كيفر و پاداشم به حساب توست».

درباره نویسنده

تحریریه الهدی

دیدگاه خود را بنویسید