بسیاری از افراد شیفته و مشتاق روزهای رفته و سالهای گذشته هستند. با وجود اینکه به دلیل عدم وجود امکانات و لوازم آسایش، روزگار راحتی نبود و قحطی و خشکسالی و دیگر مشکلات گذشته دلیل بسیاری از عقبماندگیها بود؛ اما احساس امنیت و آسایش روانی همچنین نزدیکی انسانها به همدیگر در گذشته عواملی است که همواره فرد را دلتنگ و تشنهی آن سالها میکند.
با اینکه امروزه در خانههایی راحت و مدرن زندگی میکنیم، از وسایل نقلیهی سریع استفاده میکنیم و از نوینترین تکنولوژیها بهره میبریم که همگی حاکی از بهبود وضعیت زندگی است اما زندگی جمعی را از دست دادهایم و در فردگرایی و تنهایی نفرتانگیزی اسیر شدهایم و امتیازات زندگی گذشته را از دست دادهایم.
اشتیاق روزگار گذشته (نوستالژی) پدیدهی جدیدی نیست بلکه تمایلی است به زندگی در دیروز اما با مدرنیتهی امروز. زیرا روزهای رفته خاطرات اشعار شاعران و نوشتههای نویسندگانی در خود دارد که احساسی توأم از شادی و رنج را در وجود ما برمیانگیزد.
روانشناسان میگویند که اشتیاق به گذشته در واقع ابزاری است که مغز برای بهبود وضعیت روانی و بهبود خلق و خو از آن استفاده میکند؛ به خصوص هنگامی که فرد در سازگاری با وضعیت خود احساس مشکل میکند یا دچار تنهایی میشود. همچنین روانشناسان سیر در گذشته را برای سلامت روح و روان مفید برمیشمارند و اذعان دارند یادآوری گذشته، راهحلی موفق در مبارزه با افسردگی موقتی، تقویت اعتماد به نفس و همچنین ارتقای بلوغ اجتماعی است.
افراد در نحوهی مواجهه با گذشته متفاوت هستند؛ برخی گذشته را زیبا میبینند و برخی دیگر گذشته را یادآور محرومیت و سختی میدانند. تمامی اینها به تجربهی زیستهی افراد مرتبط است. در واقع اکثر ما در یادآوری گذشته دچار خطای گزینشی میشویم زیرا برخی ناملایمات و خاطرات ناخوشایند را از ذهن خود حذف میکنیم و تنها خاطرات خوش را به یاد میآوریم. گاهی نیز با اغراق از گذشته یاد میکنیم و بخشی از خاطرات خوش را بیش از حد در ذهن خود برجسته میکنیم.
شاید اشتیاق ما به گذشته ریشه در دلتنگی نسبت به اشخاصی باشد که آنها را از دست دادهایم، یا برای مکانهایی است که در آنجا خاطرات خوبی داریم یا حتی دلتنگی برای دوران آسودهی کودکی باشد. در واقع نوستالژی ما اشتیاق به جزئیات کوچک و سادگی زندگی در گذشته است آن هم در زمانی که تمام ابعاد زندگی دچار پیچیدگی شده است و سادگی و صمیمیت از همه چیز رخت بربسته است.
از سویی دیگر شاید نوستالژی انعکاسی است از ترس ما نسبت به سرعت گذشت زمان در حالی که هنوز بسیاری از خواستهها و آرزوهای خود را نتوانستهایم محقق سازیم. آنچه در گذشته داشتیم نیاز امروز ما را برآورده نمیکند و این میل را در ما به وجود میآورد که به سادگیِ گذشته بازگردیم. یا دوست داریم به گذشته برویم تا دوباره در روزهای خوش و بدون مشکل سر کنیم. حال این سؤال مطرح میشود که چرا افراد بعد از گذشت زمان و از دست دادن داشتههای خود قدر آنها را احساس میکنند و دلتنگشان میشوند؟
گاهی مشتاق و تشنهی مکانهایی میشویم که هیچگاه به آنجا نرفتهایم. شاید این اشتیاق به دلیل تصویری است که در ذهن خود از آن مکان ساختهایم یا به سبب رؤیاپردازی موقعیتی باشد که هیچگاه تجربه نکردهایم. شاید حتی برداشتهایی باشد که پس از دیدن فیلم یا خواندن کتابی در ذهن ما شکل گرفته است. گاهی برخی برای جاهایی که اصلا نرفته و نمیشناسند، اظهار دلتنگی شدید میکنند.
معایب نوستالژی
هر چند یادآوری گذشته به صورت موقتی احساس آرامش و حتی خوشبختی ایجاد میکند اما، اعتیاد و وابستگی به یادآوری گذشته برای سلامت روانی انسان خطرناک است. میل به سیر در گذشته همچون ابزاری دفاعی عمل میکند و به رفتارهایی منجر میشود که با سن و موقعیت فرد تناسب ندارد و باعث میشود فرد همواره در حالت انکار واقعیتهای تلخ زندگی باشد؛ مانند انکار مرگ عزیزان یا انکار یک تجربهی تلخ.
در اینجا لازم است اشاره کنیم که تکیهی افراد به ابزارهای روانشناختی دفاعی برای رهایی از اضطراب و رنج روحی و نیز جستجوی مکرر خوشبختی، مانع رشد آنها میشود. در نتیجه سیر در گذشته و فرار از واقعیتهای روز، تبدیل به سبک زندگی میشود و توانایی اتخاذ تصمیم صحیح در هنگام مواجهه با چالشهای زندگی را از افراد سلب میکند.
اسارت در بند گذشته با انسان چه میکند؟
علم روانشناسی اذعان میکند که یادآوری جزئیات دلنشین گذشته به داشتن نگاه مثبت در زندگی و سازگاری با واقعیتهای حال حاضر کمک میکند. اما اگر افراد در بند گذشته اسیر شوند به این معنی است که اتفاقات حال حاضر را انکار کرده و همچنان در سالهای از دست رفته سیر خواهند کرد. در نتیجه دچار نوعی جمود شده و زندگی برایشان سخت و ناخوشایند میشود. و در نهایت همواره احساس تنهایی و بیکسی میکنند.
در خاتمه باید بگوییم که بهره بردن از تجربیات گذشتگان امری ستودنی است و نه تنها بیضرر است بلکه مزایای بسیاری نیز دارد. اما عدم اسارت در بند گذشته، سازگاری با زمان حال و پذیرفتن واقعیتهای زندگی در حفظ تعادل روانی انسان بسیار ضروری است.